من خیلی وقتا با نوشتن فکر میکنم. وقتی برای خودم مینویسم، گاهی حرفا برام تازگی داره. «من»، «من» رو نصیحت میکنه. این موقعها حرف قرآن که با هزار قسم و اطمینان میگه «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا» رو با چشم خودم میبینم. شاید برای همین اسم وبلاگ شده من و من (ولی واقعا اینجوری نبوده!)«پرنده»ای، زیر بار اسارت نمیرفت. حاضر به گرفتاری در بند ناحق نبود. نه غذای فراوان، نه زندگی آسان و نه توجه و تحسین بسیار دیگران، هیچ کدام را به بخشی از آزادیش ترجیح نمیداد.
زمانی که فهمیدند اسیرشان نمیشود، مطیع و رام دنیایشان نمیشود، پرواز را با دانه و آب عوض نمیکند،... او را «وحشی» نامیدند.
حرف هام رو اینجا می زنم، تا شاید به محک گذاشته بشه، نقد بشه، نقطه ضعفهاش مشخص بشه. شاید هم کسی از این مطالب اندک استفادهای بکنه و من رو ...
اگه در مورد خودم نگفتم چون اهمیتی نداره. اینجا قراره حرفهام رو قرار بدم! فقط همین. اگر مطالبم حق هستن که حقاند، اگر باطل هستن که باطلاند، نگاه خواننده به من اگر بخواد روی باطلگویی من پوششی بذاره، یا جلوی دریافت حقی رو بگیره، همون بهتر که منای وجود نداشته باشه.